من باران نیستم!!!
* براي شروع خودت را برايمان معرفي كن.
... متولد دهم خرداد ماه سال 1368 هستم. در رشته كارگرداني سينما تحصيل و كار بازيگري را هم از «آمين خواهم گفت» آقاي سامان سالور آغاز كردهام. اين فيلم 4 سال پيش ساخته شد و در جشنواره فجر به نمايش درآمد. بعد از اين فيلم سينمايي هم در هيچ پروژهاي حضور نداشتم تا اينكه در «آواي باران» جلوي دوربين آقاي سهيليزاده قرار گرفتم.
* چي شد كه به «آواي باران» معرفي شدي؟
... دستياران ايشان من را به آقاي سهيليزاده معرفي كردند. بعد از گذراندن چندين مرحله تست سخت، در نهايت براي حضور در اين سريال انتخاب شدم. شايد برايتان جالب باشد بدانيد تا روزي كه فيلمبرداري آغاز شد، نميدانستم به صورت قطعي انتخاب شدهام.
* يعني چي؟
... راستش روزي كه تستها تمام شد، حس ميكردم كه نظر آقاي سهيليزاده روي من مثبت است اما هم ايشان و هم آقاي سليماني هميشه ميگفتند اگر بهتر از تو انتخاب شد، اين نقش را او بازي خواهد كرد، در غير اين صورت تو نقش باران را بازي خواهي كرد! اين استرس تا روز اول فيلمبرداري با من همراه بود و آن روز بود كه تازه به نوعي اطمينان خاطر پيدا كردم و مطمئن شدم كه نقش باران را من بازي ميكنم.
* زماني كه قرار شد اين نقش را بازي كني، عوامل سريال باران را با چه ويژگيهايي برايت تعريف كردند؟
... روزي كه با آقاي سهيليزاده در مورد اين نقش صحبت ميكرديم، ايشان گفتند باران شخصيتي دو پهلوست! باران دختري است كه در كودكي در يك خانواده مرفه زندگي كرده اما از يك جايي به بعد گرفتار باندهاي تكدي گري ميشود و زندگي جديدي را تجربه ميكند. نكته مهم اين بود كه باران علاوه بر حفظ برخي رفتارهاي بچههاي بزرگ شده در خانواده مرفه، رفتارهاي عاميانه و شايد گاهي ناسازگار با عرف جامعه را هم از خود نشان ميداد. آقاي سهيليزاده تاكيد داشتند كه اصيل بودن باران بايد يك جاهايي از كار به صورت مشخص نشان داده شود و من هم تلاشم را كردم كه اين اتفاقات بيفتد.
* باران چقدر به آزاده زارعي نزديك بود؟
... اين شخصيت نسبت به خود ِ واقعيام فاصله زيادي داشت. اين فاصله در لحن گفتار و رفتار باران بيشتر نمود پيدا ميكرد.
* و چقدر تلاش كردي كه به اين نقش نزديك شوي؟
... خب من مختصات كلي اين شخصيت را ميدانستم و در مدت زماني كه از انتخابم تا آغاز فيلمبرداري فرصت داشتم تلاش كردم به اين نقش نزديك شوم.
* به ديدار كودكان كار هم رفتي؟
... نه. متن كار و شخصيتپردازيها درست و دقيق بود. از طرفي اسم كارگرداني مثل آقاي سهيليزاده پشت اين كار بود و من خيالم راحت بود كه ايشان با راهنماييهايشان من را با سرعت بيشتري به سوي باورپذير شدن نقش باران رهسپار خواهند كرد. با اين تفاسير حس كردم نيازي به تحقيقات ميداني نيست چون نويسندگان محترم كار هنگام نوشتن متن، تحقيقات ميداني خاص خودشان را انجام داده بودند و نكات لازم را به من انتقال ميدادند و از اين بابت كار من را راحت تر كرده بودند. ضمن اينكه همه ما در طول زندگي بارها و بارها با شخصيتهايي مثل باران (كودكان كار) برخورد داشته و داريم و من هم از اين قاعده مستثني نيستم.
* و از تجربه «آمين خواهيم گفت» چقدر براي بازي كردن باران وام گرفتي؟
... راستش نقشي كه در «آمين خواهيم گفت» بازي كردم با باران ِ«آواي باران» تفاوتهاي زيادي داشت و به همين دليل نميتوانم بگويم از آن تجربه براي بازي كردن نقش باران استفاده كردهام. باران يك جاهايي واقعا سيندرلا بود و ذات اصيل خود را نشان ميداد در حالي كه نقشي كه در «آمين خواهيم گفت» بازي كردم چنين ويژگيهايي نداشت.
* با توجه به تجربههاي متفاوتي كه حسين سهيليزاده در زمينه سريال سازي داشته، فكر ميكردي «آواي باران» با چنين اقبالي روبهرو شود؟
... بله، شك نداشتم كه چنين اتفاقي براي «آواي باران» ميافتد. آقاي سهيليزاده از معدود كارگردانان تلويزيون هستند كه مردم به اعتبار نام آنها پاي تلويزيون مينشينند و سريالها را پيگيري ميكنند. من شك نداشتم كه «آواي باران» هم مثل آثار قبلي آقاي سهيليزاده كار پرمخاطبي خواهد شد و با وجود كارگرداني مثل ايشان از اين بابت هيچ دلمشغولي نداشتم. آقاي سهيليزاده نبض مخاطب را به خوبي ميشناسند و با هوش و درايتي كه دارند ميتوانند مخاطب را پاي تلويزيون ميخكوب كنند. ايشان روانشناس و جامعهشناس بسيار خوبي هستند كه درام را به درستي ميشناسند و در يك كلام كارشان را به خوبي بلدند و بيجهت نيست كه لقب امپراطور ملودرام را به ايشان دادهاند.
* قبل از اين سريال مشهور نبودي اما الان مدتي است كه طعم شهرت را چشيدهاي. دنياي همراه با شهرت چه شكلي است؟
... منظورت فيدبكهاي مردم است؟
* نه منظورم شهرت است...
... شهرت اتفاق لذت بخشي است و هركس بگويد از شهرت لذت نميبرد، دروغ گفته! باران شخصيتي بود كه همه آدمها آن را دوست داشتند و اين موضوع باعث شد در مدت پخش سريال با اتفاقات جالبي روبه رو شوم. مثلا چند روز پيش كه در بيمارستان پارسيان فيلمبرداري داشتيم، خانم مسني كه همسرش در بيمارستان بستري بود، تا من را ديد به سمتم دويد و پيشانيام را بوسيد و بعد از ابراز لطف با گريه گفت، بيا تا شوهر مريض من تو را ببيند و مطمئن شود كه باران سالم است و حالش خوب است. فكر ميكنم اين لطفي از سوي خداست كه تو در دل آدمها جا باز ميكني و آنها تو را دوست دارند.
* پس يعني هنوز با دردسرهاي شهرت مواجه نشدي؟
... در اين مدت چيزي جز لطف از سوي مردم نديدهام و اين برايم لذتبخش است كه بندگان خدا اينقدر به من لطف دارند. در نهايت فكر ميكنم مردم هيچ دردسري ندارند و سراسر لطف و محبت اند.
* اصلا ميل به شهرت و ديده شدن چقدر در بازيگر شدنت تاثير داشت؟
... همه آدمها در كنار اين كه دوست دارند در كارشان پيشرفت كنند، ميل به ديده شدن هم دارند اما من صرفا براي رسيدن به شهرت به سراغ بازيگري نرفتم. من امروز شخصيتي مثل باران را تجربه كردم و در ادامه زندگي بارانهاي زيادي را درك خواهم كرد. اين موضوعي است كه براي من جذابيت زيادي دارد. اينكه ميتوانم از طريق بازيگري زندگيهاي مختلف را تجربه كنم نكتهاي است كه بيش از هر دليل ديگري من را به بازيگري علاقهمند كرد. البته شهرت بخش كوچكي از بازيگري است كه جزوي از آن است و نميتوان از آن فرار كرد.
* ستارههاي سريالهاي آقاي سهيليزاده در اين سالها سرنوشتهاي متفاوتي داشتند. تو قرار است بعد از «آواي باران» چه مسيري را طي كني؟ اصلا در اين مورد برنامه ريزي داري؟
... طبيعي است كه دوست دارم در كارم پيشرفت كنم و نقشهاي متفاوتي را تجربه نمايم.
* اين پيشرفتي كه ميگويي كجا به دست ميآيد؟ سينما، تلويزيون يا تئاتر؟
... برايم هيچ فرقي ندارد كه در چه مديومي بازي ميكنم. نقش خوب برايم مهم است.
* بازي كردن در يك نقش كوتاه براي تو كه در نقش اول «آواي باران» بازي كردي، حداقل پيشرفت محسوب نميشود. با توجه به تفاسيري كه گفتي، اگر سال آينده آقاي سهيليزاده از تو براي بازي در يك نقش كوتاه دعوت به همكاري كند، ميپذيري؟
... آقاي سهيليزاده هر نقشي به من بدهند بدون هيچ حرفي خواهم پذيرفت. من مديون آقاي سهيليزاده هستم. ايشان كارگرداني هستند كه به جوانها فرصت ميدهند و با راهنماييهايشان به آنها كمك ميكنند. مطمئن باشيد بعد از اين كاري پايينتر از كار آقاي سهيليزاده را قبول نخواهم كرد.
* سياوش خيرابي تنها بازيگر آواي باران بود كه پيش از اين توسط آقاي سهيليزاده معرفي شده بود و در «ترانه مادري» شرايطي شبيه به شرايط امروز تو را تجربه كرده بود. سياوش چقدر به شما كمك ميكرد؟
... قبل از اينكه افتخار همبازي شدن با آقاي خيرابي را پيدا كنم، تصورم اين بود كه سياوش يك بچه شر و شلوغ است اما زماني كه براي اولين بار او را ديدم، متوجه شدم كه پسر متين و با شخصيتي است. هر چه كار جلوتر ميرفت آقاي خيرابي بيشتر به ما كه تازه كار بوديم كمك ميكرد و واقعا همراه ما بود. لازم است از اين طريق به آقاي خيرابي هم تبريك بگويم كه در «آواي باران» واقعا درخشيد و به همه نشان داد ميتواند از چيزي كه قبلا از او ديده بوديم فاصله بگيرد و نقشهاي متفاوتي را بازي كند.
* خيلي از خانوادههاي ايراني با بازيگر شدن فرزندانشان (مخصوصا دخترها) مشكل دارند. خانواده تو مخالفتي با بازيگر شدنت نداشتند؟
... خوشبختانه خانوادهام با اين موضوع مشكلي نداشتند. پدر من هنرمند و در رشته قلم زني بسيار مشهور هستند و سبك خاص خودشان را دارند. ايشان با توجه به آشنايي كه با هنر دارند اصرار داشتند كه در رشته هنر فعاليت داشته باشم. مادر و برادرم هم به شدت من را پشتيباني كردند و من را تنها نگذاشتند. مادرم هم هميشه با دعاي خير خودش من را همراهي كرده و اگر امروز اينجا هستم قطعا به خاطر دعاي خير مادرم است.
* از احمد برايمان بگو، خيلي شبيه به هم هستيد، نه؟
... بله، هر كس كه ما را در كنار هم ببيند متوجه ميشود كه با هم خواهر و برادريم! احمد ليسانس كامپيوتر و فوقليسانس IT دارد و در حال حاضر براي دكتري ميخواند. احمد به معناي واقعي برادر و دوست خوبي است. رابطه ما بسيار خوب است و هيچ وقت با هم مشكلي پيدا نكردهايم.
* حرفي مانده كه برايمان بگويي؟
... اول از همه بايد يك بار ديگر از آقاي سهيليزاده تشكر كنم كه تا آخر عمر مديون و قدردان زحماتشان هستم. ايشان جزو كارگردانان شريف ما هستند كه خيلي به جوانها ميدان ميدهند و اين ريسك را قبول ميكنند تا بازيگران جوان بتوانند خودشان را نشان دهند. همچنين بايد از آقاي هاشمي اصل هم تشكر كنم كه فضاي آرامي را براي گروه توليد فراهم كردند. گروه ما هيچ تنش و حاشيهاي نداشت و همه خيلي آرام كار خود را انجام دادند كه اين موضوع از مديريت درست و به جاي آقاي هاشمي ناشي ميشد. ايشان هم به من اعتماد كردند و نقش اصلي سريالشان را به من سپردند كه بايد از اين بابت تشكر ويژهاي از ايشان داشته باشم.
* آقاي هاشمي بابت اين اعتماد براي بازي در نقش باران به تو پول هم داد؟
... بله، من قرار داد خوبي با آقاي هاشمي بستم و مثل همه بازيگران با من برخورد شد.
* از حرف آخر چيزي مانده؟
... بايد از اميرسليماني عزيز، امين محمودي، امين هاشمي و آقاي مجد جلالي تشكر كنم كه در طول كار همراه من بودند و فضاي خوبي را براي كار فراهم آوردند. همچنين بايد از آقاي امير دژاكام هم تشكر ويژهاي داشته باشم كه در اين كار خيلي به من كمك كردند. در آخر هم فقط ميتوانم بگويم خدا. نميدانم با چه واژهاي ميتوانم حسم را منتقل كنم اما روزي هزار بار بابت همه چيز خدا را شكر ميكنم.
نوشتن دیدگاه