مصاحبه با پیرزن 81 سالهای که قهرمان دوومیدانی شد!
* دل باید جوان باشد
چند روزی بود که خبری عجیب و باورنکردنی در فضای مجازی، دست به دست میچرخید. خبری که هر خوانندهای را در نگاه اول، به فکر فرو میبرد. خبر این بود «فاطمه حشمتی، زن 81 ساله شیرازی در مسابقات دوومیدانی چین حضور یافت و یک طلا و یک نقره کسب کرد، درصورتی که رقیبانش ده یا بیست سال از او جوانتر بودند.» همین خبر باعث شد تا پیگیری کنیم آیا چنین رویدادی صحت دارد یا خیر؟ به این نتیجه رسیدیم، شیرزن ایرانی وقتی اراده کند، هیچ چیزی جلودارش نیست و تمام ناممکنها را، ممکن میسازد. به سراغ این بانوی پرانرژی و قهرمان رفتیم تا از خودش و زندگیش بگوید و پرده از راز موفقیتش بردارد.
*کتاب و دفترهایم را پنهان میکردم
فاطمه حشمتی، متولد دوم دی ماه 1315 هستم. در آبادان به دنیا آمدم. پدر و مادرم اصالتا اهل روستای دوان، از توابع بخش مرکزی شهرستان کازرون، استان فارس بودند. مادرم خانهدار بود و پدرم ،کارمند عالی رتبه شرکت نفت که به چند زبان زنده دنیا، تسلط کامل داشت! کار پدرم باعث شده بود تا بعد از ازدواج به آبادان بیایند و در خانههای سازمانی شرکت نفت آبادان ساکن شوند. سه برادر و سه خواهر بودیم. برادر بزرگم که بعدها مدیر مدرسه شد، به شدت با تحصیلم مخالف بود. همیشه پدرم را تهدید میکرد که اگر فاطمه به مدرسه برود، ترک تحصیل میکند. آن زمان مدارس مختلط بود و دخترها و پسرها مجبور بودند، سر یک کلاس حاضر شوند. عاشق درس خواندن بودم، برای همین به دور از چشم پدر و برادرهایم، به خانه دوستانم در خانههای سازمانی شرکت نفت میرفتم و همگام با آنها درس میخواندم و تکالیفی که معلم به آنها میداد، انجام میدادم. مادرم حمایتم میکرد. او زن بسیار فهمیده و مهربانی بود. وقتی به خانه میآمدم، مجبور بودم کتاب و دفترهایم را پنهان کنم و در غیاب پدر و برادرانم درس بخوانم. مادرم با یکی از معلمهای مدرسه صحبت کرده بود. در زمان امتحانات به مدرسه میرفتم و به سوالات جواب میدادم. بدین طریق توانستم تا کلاس پنجم درس بخوانم و مدرک بگیرم.
*جانباز هستم
در سیزده سالگی با آقای مهدی پلنگ کش، یکی از فامیلهای دورم ازدواج کردم. همسرم عمده فروشی خشکبار داشت و بسیار مومن و مهربان بود. ثمره ازدواجم چهار دختر و سه پسر است. پانزده نوه و چندین نتیجه هم دارم. سال 50 بود، آن زمان تمام فرزندانم به دنیا آمده بودند و دخترهایم بزرگ و عاقل شده بودند. در سن سی و پنج سالگی، تصمیم گرفتم در بیمارستان آبادان مشغول به کار شوم. به خاطر دارم فرزند آخرم محمد چهار ساله بود. وقتی سر کار میرفتم، پشت سرم آویزان میشد و گریه میکرد. دخترانم او را بغل میکردند و به خانه میبردند. دخترها در غیاب من، به امور منزل رسیدگی میکردند و خیالم از این بابت کاملا راحت بود.در بخشهای زیادی کار کردم. کسب تجربه باعث شد جزو بیماربرهای موفق بیمارستان شوم تا جایی که زمان جنگ در اتاق عمل، خدمت رسانی میکردم. سال 62 بود که بیمارستان ما را بمباران کردند و دچار موج گرفتکی شدم. در حال حاضر جانباز 25% هستم.
*در درون خودم باشگاهی ساخته بودم
سی و شش سالی است همسرم فوت کرده است. بعد از فوت همسرم و ازدواج بچهها، فرصت زیادی داشتم. همیشه در فکر بودم با اوقات فراغتم چه کنم؟ تا اینکه حدود 27 سال پیش، مادرم در بستر بیماری افتاد. آن زمان برادرم، مادرم را از کازرون به شیراز آورد. از من خواست تا برای مدتی به شیراز بیایم و از مادرمان مراقبت کنم. ماه مبارک رمضان بود. نیت کردم ده روز در شیراز بمانم، تا روزه ام صحیح باشد. جالب است بدانید این ده روز، مبدل به 27 سال شد و برای همیشه در این شهر زیبا و کنار مردمان فهیمی که دارد، ماندگار شوم. بعد از فوت مادرم، دیگر به آبادان برنگشتم. در همان ایام بود که به صورت اتفاقی در پارک بوستان ایرانی شیراز، با خانم تنگستانی مربی خوبم آشنا شدم. همین آشنایی سبب شد تا به صورت حرفهای ورزش دوومیدانی را شروع کنم. البته در جوانی و تمام دوران قبل از آن، در درون خودم باشگاهی ساخته بودم و همیشه پیاده روی میرفتم و گاهی اوقات شنا میکردم. حتی به یاد دارم زمانی که شش ساله بودم، با وجود سن کمم کوهنوردی میکردم و به بالای تپههای اطراف آبادان میرفتم تا شهر را از زاویه دیگری ببینم.
*کسب افتخارات
چند ماه بعد از شروع تمرینات حرفه ای، به همراه بچههای تیم خانم تنگستانی به مسابقات اردبیل رفتم و نائب قهرمان شدم. کسب اولین مدال باعث شد تا انرژی مضاعفی بگیرم و تلاش بیشتری کنم. بعد از این مسابقه، در مسابقاتی که در شهرهای مختلف کشور برگزار شد، با انگیزه بیشتری شرکت کردم و همیشه مدال طلا را کسب میکردم. در انتخابیهای مسابقات برون مرزی هم موفق به دریافت سهمیه شدم و جواز حضور در مسابقات کشورهای دیگر را پیدا کردم. در مسابقات آسیایی 2009 که در کشور مالزی برگزار شده بود، شرکت کردم و توانستم مقام اول را به دست آوردم. مدال طلای دوی مارتن دبی را در سال 2010 به گردنم آویختند. مجددا در مسابقات دوومیدانی مالزی در سال 2013 اول شدم. مهر امسال هم در مسابقات چین صاحب دو مدال شدم. در مسابقات پنج کیلومتر با طی این مسافت در 40 دقیقه از تمام حریفان پیشی گرفتم و اول شدم، درصورتی که تمام حریفان ده تا بیست سال از من کوچکتر بودند. در مسابقه 2500 متر چین، نفر دوم شدم و مدال نقره را به دست آوردم. در حال حاضر 21 مدال در اتاقم آیزان شده اند که نشانگر همت بالا و عزم راسخم است. هر روز به مدالهایم سلام میکنم و خدا را بابت به دست آوردن تک تک این مدالها، شکرگزارم.
*به تغذیه ام، اهمیت میدهم
با اینکه جانباز هستم، دکترها از قدرت بدنی عجیبم؛ متعجب هستند! در مورد غذاهایم بسیار حساسم.زیاد گوشت قرمز، مصرف نمیکنم. تمام سبزیجات را به صورت بخارپز، میخورم. الان که فصل میوه به است، آنرا آبپز کرده و با کمی آب لیمو میل میکنم. هیچوقت هم از شکر استفاده نمیکنم. به نظرم هر کسی که خودش و سلامتیاش را دوست دارد، باید به تغذیهاش اهمیت دهد. بعد از تغذیه باید به ورزش و سایر وضعیت روحی و جسمیاش توجه کند. ما به دنیا آمدیم تا از زنده بودن و زندگی کردن لذت ببریم، نه اینکه با انجام کارهایی که میدانیم به ضررماست، باعث بیماری و رنجش خاطر خودمان و دیگران شویم.
*ورزش باید فرهنگ شود!
فرزندان و نوههایم از کسب مدالهای قهرمانی ام، بسیار خوشحال هستند و به من افتخار میکنند. به همه توصیه میکنم ورزش کنند، چون ورزش مانند آرام بخش، سبب التیام مشغلههای فکری و جسمی است. آرزو دارم همه مردم به ورزش روی آورند و همانند غذا خوردن؛ جزو فرهنگ و عادات روزمره افراد شود.گلهای که دارم این است، از سوی مسئولین آنطور که باید و شاید حمایت نشدم. امیدوارم بعد از کسب این قهرمانی، نگاه مسئولان به سالمندان عزیز کشورمان تغییر کند.
مرضیه تنگستانی؛ مربی خانم حشمتی: برای موفق شدن، هیچوقت دیر نیست
همیشه شنیدهایم، پشت هر ورزشکار موفقی، مربی خلاقی پنهان شده است. شاید اگر 25 سال پیش، خانم مرضیه تنگستانی، در هنگام تمرین صبحگاهی پارک، قدرت و استعداد خانم حشمتی را کشف نمیکرد، امروز شاهد چنین موفقیتی نبودیم؟! خانم تنگستانی 55 ساله و اصالتا اهل بندرریگ، از توابع استان بوشهر است. او همزمان دو و میدانی، آیروبیک و آمادگی جسمانی کار میکند. در سال 2014 در مسابقات جهانی برزیل مقام سوم را کسب کرد. در مسابقات جهانی استرالیا چهارم و در مسابقات ژاپن، نائب قهرمان آسیا شد. در مسابقات 2007 تایلند و 2009 مالزی، در دوی پنج کیلومتر؛ قهرمان آسیا شد. او درمورد خصوصیات بارز خانم حشمتی گفت:« خانم حشمتی سرشار از شور زندگی و امید است. هر روز از هفت تا نه صبح در باشگاه تمرین میکند. او باعث شده تا شاگردانم انگیزه بیشتری داشته باشند و او را الگوی خود قرار دهند. وقتی خواستم او را به مسابقات چین ببرم، مسئولان فدراسیون مخالف بودند و میگفتند «خانم تنگستانی، این شاگرد 81 ساله ات میتواند به مسابقه برود؟ نکنه آبروریزی بشه؟» به همه اطمینان خاطر دادم که خانم حشمتی از توانمندی بالایی برخوردار است و در تستهای صحرانوردی که در مجموعه آزادی آفتاب انقلاب، از او گرفتم توانسته سربلند بیرون بیاید.»
خانم تنگستانی از کسب مدال طلا و نقره شاگرد کهنسالش، که دلی بس جوان دارد، بسیار خرسند است و نتیجه زحمات بیست و پنج سالهاش را به چشم دیده است. او درمورد انعکاس این خبر گفت:« رسانههای خارجی در چین، پوشش گستردهای از قهرمانی خانم حشمتی دادند. همه دنیا در بهت فرو رفته بود که چطور پیرزنی به سن و سال خانم حشمتی میتواند چنین چابک باشد تا جایی که کسی به گرد پاهایش نرسد! مسابقه در مهرماه برگزار شد و بازگشتمان به کشور، با ایام تاسوعا و عاشورا مقارن شد. همه درگیر مراسم عزداری بودند. آنطور که باید و شاید نتوانستیم این موفقیت را رسانهای کنیم. امیدوارم افراد مسن کشور، این بانوی پرتلاش را الگوی خود قرار دهند. خانم حشمتی به همه نشان داد که برای موفق شدن، هیچوقت دیر نیست!»
گفتگو: آزاده بهرامی
نوشتن دیدگاه