مصاحبه با فرید کتابچی، شبیهترین فرد در جهان به مستربین
* بزرگترین آرزویم دیدن مستر بین حقیقی از نزدیک است
روآن اتکینسون یا همان مستر بین انگلیسی یکی از شخصیتهای محبوب طنز در دنیای امروزی است. او از سال 1990 با فیلمهای آقای بین مشهور شد. شاید برای تان جالب باشد که شبیه ترین فرد در دنیا به مستر بین، در ایران زندگی میکند. فرید کتابچی از نظر چهره بسیار شبیه روآن اتکینسون است. او با شرکت در کلاسهای بازیگری و گذراندن دورههای کامل تاتر؛ توانست فرم صورت و حالتها و رفتارهای این شخصیت محبوب؛ را تقلید کند و در دل خیلی از مردم به خصوص بیماران خاص، مبتلایان به سرطان، معولان جسمی و ... جا باز کند و مورد توجه قرار بگیرد. آقای کتابچی دارای لیسانس IT است و کارمند یک شرکت خودروسازی است. با او راجع به کارکتر و کارهایش به گفت و گو نشسته ایم تا پاسخگوی سوالاتمان باشند.
* وقتی متوجه شدم شبیه مستر بین هستم
از همان سالی که مستربین با فیلمهایش معروف شد؛ خیلی از مردم و دوستانم میگفتند که شبیه او هستم. البته آن زمان حدود صد کیلو وزن داشتم و هیچوقت تا به این حد به این موضوع فکر نمیکردم؛ که این شباهتها را چطور مدیریت کنم.زیاد این قضیه را جدی نمیگرفتم.
در سال 2010 به المان سفر کردم. در حین خرید در یکی از فروشگاهها بودم که خرس معروف مستر بین را در بین اجناس دیدم و تصمیم گرفتم آن را بخرم. تمام اجناس برچسب داشتند اما این عروسک برچسب فروش نداشت. به سراغ صندوقدار رفتم و قیمت عروسک را پرسیدم. در جواب صندوقدار با یک قیافه متعجب شبیه به حالت مستر بین گفتم: « اووو چقدر گران؟» زن با دیدن حالتم از شوق فریادی سر داد. حاضرین در فروشگاه دورمان جمع شدند و متوجه شدند علت جیغ، به خاطر شباهت من به مستربین بوده است. برای اولین بار بود که زن و مردی ژاپنی به سراغم آمدند و از من خواستند تا با هم عکس بیندازیم. برایم خیلی جذاب بود که در یک کشور خارجی، دو خارجی بخواهند با من عکس بیندازند. از آن به بعد بود که قضیه شباهتم با مستربین را کمی جدی تر گرفتم.
* با آموزش در تیپ و قالبش درآمدم
بعد از اینکه از آلمان به ایران برگشتم، سراغ آقای شب خیز تهیه کننده برنامه خنده بازار رفتم. او خیلی راغب بود تا از من در برنامه اش استفاده کند اما متاسفانه با مخالفت آقای عباسی این کار اتفاق نیفتاد. از این موضوع بسیار سرخورده و ناراحت شدم و به نوعی بهم برخورد. بیست کیلو وزنم را کم کردم و در کلاسهای بازیگری خانم پرستو گلستانی، رضا ملایی و علیرضا خمسه ثبت نام کردم.
در طول اموزش همیشه سعی کردم تا در تیپ و قالب مستر بین ظاهر نشوم اما هر کاری میکردم نمیتوانستم جدی باشم و به نوعی صدای اساتید را درآوردم که چرا ناخودآگاه ادای مستربین را تقلید میکنم! مجبور شدم مدل موهایم را تغییر دهم، ریش و سبیل بگذارم تا با تغییر قیافه از شباهت به این فرد دوری کنم اما باز هم هیچ تاثیری در اصل قضیه به وجود نیامد.
* اولین باری که در نقش مستر بین به روی صحنه رفتم
در یکی از این دورهها، بچههای هنرمند تصمیم گرفتند تا برای یکی از تهیه کنندهها جشن تولد بگیرند. یکی از دوستانم به نام آقای حامد شایسته از من خواست تا برای مزاح هم شده با نقش مستربین نمایش طنزی را به روی استیج ببریم.وقتی با چهره مستربین به روی صحنه رفتم؛ با تشویق و برخورد دور از انتظار و خوب حضار که اکثرا بازیگر بودند، مواجه شدم. در همان شب بود که آقایان فرشید فاتحی و سیاوش قاسمی پیشنهاد دادند که تا با آنها روی استیج برنامه داشته باشم. لطف این آدمهای بزرگوار را هیچ وقت در زندگیم فراموش نمیکنم چون با هدایت و راهنمایی این عزیزان توانستم به روی استیج بروم و برنامه اجرا کنم. کار بر روی استیج با کار در تلویزیون و تاتر کمی تفاوت دارد و این عزیزان در حد توانشان به من انرژی دادند و کار یادم داد.وقتی وارد عرصه هنری شدم؛ مدتی به بیراهه رفتم. یعنی با آدمهایی که مناسب این کار نبودند ارتباط برقرار کردم و این موضوع باعث شد تا از هدف اصلیم کمی دور شوم. ترجیح میدهم اسمی از آنها نبرم.بعد از مدتی به صورت اتفاقی با یک مرد بزرگ و استاد واقعی به نام آقای حمید رضا ماهی صفت آشنا شدم.
* نقش آقای ماهی صفت در شهرتم
خیلی تلاش کردم تا با آقای ماهی صفت از نزدیک ملاقات داشته باشم. از طریق یکی از تهیه کنندههای کارهای نمایشی به نام آقای نادعلی به فرهنگسرای بهمن رفتم و برای اولین بار ایشان را از نزدیک دیدم. با وجود اینکه در تمام ایران آقای حمیدرضا ماهی صفت را به عنوان مستربین ایرانی میشناسند اما او با دیدنم بسیار متعجب و خوشحال شد. با عزت و احترام با بنده برخورد کرد و مرا به دفتر کارش دعوت کرد. قبل از ملاقات با او استرس بسیار زیادی داشتم. با دیدنم با لبخند به سمتم آمد و مرا بغل کرد. در همان جلسه اول ایرادهای کارم را گوشزد کرده و اشکالاتم را برطرف کنم. با آغوش باز انتقادهایش را پذیرفتم. او با صبوری اشکالاتم را یکایک بیان کرد. سپس از من دعوت کرد تا به دفتر کارش بروم. بعد از ملاقات حضوری در دفتر آقای ماهی صفت؛ دوبار در خیریه دهش پور و یک بار هم در کرج ملاقات حضوری با یکدیگر داشتیم. ایشان در برنامهای که در کرج داشتند با تواضع و عزت از من خواستند تا تا به روی استیج بروم. او مرا به حضار معرفی کرد و گفت هر کسی دوست دارد میتواند با شبیه ترین فرد جهان به مستربین انگلیسی عکس بندازد. مردم با توجه به علاقه زیادی که به ایشان داشتند مرا مورد احترام قرار دادند و دیدشان نسبت به من تغییر کرد.به نوعی با گفتههای آقای ماهی صفت مهر تایید و شهرت به نامم زده شد. هنوز با آقای ماهی صفت در فضای مجازی در ارتباط هستم. همیشه با یکدیگر تماس تلفنی میگیریم و جویای احوال یکدیگر هستیم. بعضی وقتها ایشان با من تماس میگیرند و اعلام میکنند فلان برنامه ات را در فلان جا دیده ام. و با یادآوری اشتباهتم مرا راهنمایی میکند تا نقایص کارم را برطرف کنم. واقعا ایشان یک اسطوره است و با بزرگ منشی و رفتار خوبش مرا یاری میکند تا از تجربیاتش استفاده کنم.
* برخورد مردم در مکانهای عمومی
در حالت عادی که چهره جدی به خودم میگیریم شباهت زیادی با مستر بین ندارم، به قول استاد بهزاد فراهانی عزیز که گفتند: « تو خیلی هم شبیه مستربین نیستی اما با هنرمندی توانستی خودتو شبیهش کنی!» در حالت عادی سعی میکنم شبیه این آدم نباشم اما وقتی چهار چوب چهره ام را به همراه رفتارهای این فرد تغییر میدهم یعنی با تغییر حالت چشم، ابرو و صورت باعث خنداندن مردم میشوم. خدا را شکر میکنم که برخوردها ی مردم خوب است و مورد محبویت واقع شدم. مردم کارکترم را دوست دارند و از این بایت احساس رضایت دارم. در صفحات مجازی هم برخوردها بسیار عالی است و اهانتی به جز تعدادی انگشت شمار که در همه جا وجود دارند؛ مشاهده نکردم.
* واکنش کودکان مبتلا به سرطان از دیدنم
برخورد بچهها عالی و مافوق تصور است. با دیدنم بسیار ذوق میکنند و خوشحال میشوند. حتی بعضی از آنها به من میگویند:«عمو تو کارتون مستر بین هم تو بازی میکنی؟ » در این مواقع مجبورم برای اینکه دل این عزیزان را نشکنم با دروغ مصلحتی بگویم بله من نقش آن را بازی میکنم. وقتی میفهمند،می گویند: « عمو این دفعه اگر گربه اومد دم خونتون، در را ببند و راهش نده یا اینکه وقتی اون پیرزنه اومد، زنگ بزن 110 تا بیاد اونو ببره.» وقتی میگویم: « باشه این دفعه حتما این کار را انجام میدهم.» بسیار خوشحال میشوند و ذوق میکنند؛درصورتی که من کارتون مستر بین را زیاد با دقت نگاه نمیکنم. این برخوردها را خیلی دوست دارم و برایم جالب است.
* اجرا در خارج از ایران اجرا
در خارج از ایران اجرا داشتم ولی اجراهایم خیلی محدود بود. چهار سال پیش برای خانه سالمندان در شهرهایلبرون آلمان اجرا داشته ام که بسیار مورد استقبال و توجه قرار گرفت.
* آرزوهای هنریم
سه آرزوی بزرگ هنری در زندگی دارم. اول اینکه دوست دارم با آقای مهران مدیری کار کنم. دوم بتوانم به جشنوارههای مهمی مانند کن، فرش قرمز و اسکار راه پیدا کنم. و دیگر آن که بتوانم مستر بین واقعی یعنی آقای روآن اتکینسون را از نزدیک ببینم.
نوشتن دیدگاه